جدول جو
جدول جو

معنی انتظار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

انتظار کردن(مُ فَ ضَ)
منتظر بودن. انتظار کشیدن: نظر در قعر چاه افکند اژدهائی سهمناک دید دهان گشاده و افتادن او را انتظارمیکرد. (کلیله و دمنه). انتظار میکردم تا مگر در اثنای محاورت از تو کلمه ای زاید... (کلیله و دمنه).
هرکو عمل نکرد و عنایت امید داشت
دانه نکشت ابله و دخل انتظار کرد.
سعدی.
تطنف، انتظار کردن. عکم فلاناً، انتظار کرد. اعتکاف، انتظار چیزی کردن. امشاء، انتظار کردن دوا را که شکم راند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
انتظار کردن
للانتظار
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انتظار کردن
Await
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
انتظار کردن
attendre
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
انتظار کردن
待つ
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
انتظار کردن
warten
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
انتظار کردن
чекати
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
انتظار کردن
czekać
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
انتظار کردن
等待
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به چینی
انتظار کردن
esperar
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
انتظار کردن
aspettare
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
انتظار کردن
esperar
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
انتظار کردن
wachten
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
انتظار کردن
기다리다
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
انتظار کردن
รอ
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
انتظار کردن
menunggu
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
انتظار کردن
इंतजार करना
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به هندی
انتظار کردن
לחכות
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به عبری
انتظار کردن
انتظار کرنا
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به اردو
انتظار کردن
অপেক্ষা করা
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
انتظار کردن
kusubiri
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
انتظار کردن
ожидать
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به روسی
انتظار کردن
beklemek
تصویری از انتظار کردن
تصویر انتظار کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ صَ مَ)
خود را کشتن. خودکشی کردن
لغت نامه دهخدا
(مُ خاضْ ضَ)
پراکنده ساختن:
سعدی بهر نفس که برآورد در سحر
چون صبح در بسیط جهان انتشار کرد.
سعدی.
، حرف راندن. (منتهی الارب) (آنندراج). تکلم. (از اقرب الموارد) : انتطق انتطاقاً، سخن راند و تکلم کرد. (ناظم الاطباء).
- امثال:
من یطل هن ابیه ینتطق به، یعنی آنکه فرزندان پدرش بسیار باشند توانا و زورآورتر باشد بآنها. و کذا: من یطل ذیله ینتطق به، یعنی هرکه را دامن فراخ باشد می تواند بجای دیگر گذارد آنرا، و هو من النطاق او النطق. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، یاری خواستن: انتطق بقومه، اعتضد بهم، احاطه شدن زمینی به کوهها مانند کمربند، کشیدن اسب را. (از اقرب الموارد). جنیبت بر دست گرفتن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَ مَ)
منتظر بودن. چشم براه داشتن. چشم داشتن:
باری کسی که ملک برد انتظار او
نی چون تویی که هرزه بری انتظار ملک.
انوری (از آنندراج).
عمری ببوی یاری بردیم انتظاری
زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری.
سعدی.
معنی توفیق غیر از همت مردانه چیست
انتظار خضر بردن ای دل فرزانه چیست ؟
صائب (از آنندراج) ، برگردیدن بجایی: انتفح الی موضع کذا، برگردید سوی آن. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
انبار کردن کا (مخصوصا غله) برای فروش بهنگام گرانی و کمیابی، بنداری انبارداری
فرهنگ لغت هوشیار
محکم کردن سخت کردن موء کد گردانیدن، درست کردن، صحه نهادن، سخت گرفتن سخت بستن محکم بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختبار کردن
تصویر اختبار کردن
آزمودن آزمایش کردن آزمودن آزمایش کردن امتحان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختصار کردن
تصویر اختصار کردن
اکتفا کردن بسنده کردن قناعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختیار کردن
تصویر اختیار کردن
گزیدن، برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتخاب کردن
تصویر انتخاب کردن
برگزیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتقاد کردن
تصویر انتقاد کردن
خرده گیری، خرده گرفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افتخار کردن
تصویر افتخار کردن
بالیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احتذار کردن
تصویر احتذار کردن
پرهیز کردن، دوری کردن
فرهنگ واژه فارسی سره